گر جگر خشک شود خشکی لبها ؛ حتمی است
گر جگر خشک شود خشکی لبها ؛ حتمی است
رفتن ناله ی لب تشنه به بالا حتمی است
آب اگر یافت نشد مرگ رباب بی شیر
بر سر درس جگر سوز الف با حتمی است
قطره ای آب اگر نذر سر او بکُنند
بر علی اصغر مان معجز عیسا حتمی است
بدن غیرت اگر که عرق سرد کُند
خیس تب هم بشود ؛ ذُق ذق رگها حتمی است
دختر شاه بخواهد؛ احدی مانع نیست
طلب آب کُند ؛ حل معمّا حتمی است
العطش بازاگر بر جگری لطمه زند
مشک اگر پُر نشود؛ مُردن سقا حتمی است
آب اگر موج زند بازهم ایمان داریم
اینکه او لب نزده بر لب دریا حتمی است
بی کلاه خود اگر بر سر او گُرز زنند
از روی اسب؛ زمین خوردن آقا حتمی است
ناله ابنی العباس زنی ثابت کرد
اینکه او شد؛ پسر حضرت زهرا حتمی است
تیرانداز هر آن قدر که ناشی باشد
تیر خوردن به تو با این قد و بالا حتمی است
دست دادی و به تو بال بهشتی دادند
لفظ طیّار تو در جنّت الاعلی حتمی است
گر روی خاک بلا پا بکشی آقا جان
برحسین ابن علی خنده اعدا حتمی است
اگر آقا نبَرد پیکرتان را به حرم
تکّه تکّه شدن این قد رعنا حتمی است
عدّه ای نیزه سر دست بلند کردند
روی نی ؛ با کمک پارچه بندت کردند