احمدی نژاد ولنجک نشین, مبارک بهاریها
نزدیک یک دهه از فتح الفتوح محموداحمدی نژاد در نهمین دوره انتخابات ریاست جمهوری در سال1384 گذشت.فردی که اوج کار اجرایی او استانداری اردبیل و شهرداری تهران خلاصه میگردید. شاید در نگاه اول اولویت هشتم مردم در انتخابات نبود.
ولی احمدی نژاد که فردی ساده پوش بود؛ به زبان ساده صحبت میکرد؛ از حضور در میان مردم و دستبوسی آنها ابایی نداشت؛ با شعارهایی میداد که اکثرا در اوایل انقلاب سر میدادند؛ مانند تحقق عدالت اجتماعی و در رقابتی میلیمتری موفق شد در مقابل اکبرهاشمی رفسنجانی که یکی وزنههای انقلاب بحساب میآمد, موفق شد صندلی پاستور را از آن خود کند.
وقتی در سال68 وبعد از جنگ اکبرهاشمی رفسنجانی بر مسندریاست جمهوری ایران نشست و به قول خودش دوران سازندگی را آغاز و بعد در سال1376 آغاز سیادت اصلاحطلبان بر مسند اجرائی کشور بود.
در جبهه اصولگرایان که نگاهها بیشتر به سمت و سوی محمدباقر قالیباف و علی لاریجانی و کمی هم به سوی ولایتی بود؛ وکسی روی شهردار تهران حساب نکرده بود, به یکباره محموداحمدی نژاد به صورت مستقل وادار میدان شد و همین باعث شد, وامدار هیچ جناحی نباشد.
احمدینژاد 84 از گفتمان انقلاب حمایت میکرد؛ لاریجانی از شیرین عبادی.
احمدی نژآد نه عکس آتلیه داشت ونه شعارهائی سر میداد که مابه ازای غربی داشت, که نه تنها به درد جامعه ما نمیخورد, بلکه به درد خود غربیها هم نخورده است.و نه شیرین عبادی را افتخار ملی میدانست! ونه دنبال راه اندازی دولت مدرن در کشور بود؛ او تنها کسی بود که در پوسترها و فیلمها و سخنرانیهای تبلیغاتیاش با افتخار عکس امام و رهبری استفاده میکرد. کسی که نزدیکترین شخص و گفتمان به گفتمان رهبری بود.
اصولگرایانی که در این 16 سال فرصت زیادی برای خودنمائی نداشتند,با روی کارآمدن محموداحمدی نژاد بهترین فرصت را برای خودنمائی میدیدند, ولی ماه عسلشان با احمدی نژاد هم زیاد طول نکشید.
سال 76 آغاز سیادت اصلاحطلبان بر مسند اجرایی کشور بود. در طول 8 سال دوران اصلاحات، اصولگرایان چندان فرصتی برای خودنمایی در عرصه سیاست پیدا نکردند. یکی از گروههای اصولگرا که در دوران موسوم به اصلاحات موفق به شروع فعالیت شد، جمعیت ایثارگران انقلاب اسلامی بود. جوانان به نسبت کم سن و سالی همچون حسین فدایی و عزتالله ضرغامی که بعدها هرکدام برای خود اسم و رسمی پیدا کردند، ازجمله چهرههای حاضر در این گعده بودند. دیگر چهره جوانی که فعالیت سیاسی خود را به طور رسمی از جمعیت ایثارگران آغاز کرد، محمود احمدینژاد بود.
کسانی مانند اکبرترکان که ماشور وزیر نفت شد, مثل نعمت زاده شد مشاور وزیر صنعت, کسی که خودش در این دولت به وزیر چندصد میلیاردی معروف است و دارای چندین و چند شرکت خصوصی است یا در آن شرکتها سهام دار است. یا در دولت دهم محمدرضا رحیمی را به عنوان معاون اول انتخاب کرد, کسی که هنوز که هنوز استقبال ودست بوسی اش در زمان استاندری اش در دولت کارگزاران از رئیس دولت سازندگی زبانزد خاص و عام است.جزء اشتباهات نابخشودنی رئیس دولتهای نهم ودهم بود.
بزرگترین اشتباه محموداحمدینژاد انتصاب اسفندیار رحیم مشائی به عنوان معاون اول در دولت دهم بود که با نامه رهبری عزل شد وقرعه معاون اولی به نام محمدرضارحیمی که دارای چندین پرونده از زمان کارگزاران و استانداریش در کردستان بود بخورد و یار قار آقا محمود به سمت ریاست دفتر ایشان نائل شود
رفتن به سراغ لیبرالها بخصوص در اقتصاد و سپردن اقتصاد به دست آنها باعث شد تا در اقتصاد تفاوت چندانی بین او و دولتهای قبلی نباشد. هر چند که جرات اجرای هدفمندی یارانهها را داشت ولی اجرا این طرح به این مهمی به دست اقتصاددانان دانشگاه علامه که معروفن به لیبرال بودن سپرده شد. که نتیجه آن را همه دیدند.
احمدی نژادی که خواستگاهش در جنوب شهر بود؛ بعد از پایان ریاست جمهوریاش به دفتری در ولنجک نقل مکان کرده است, مکانی که یکی از بهترین و گرانترین نقاط تهران است و هنوز معلوم نیست این دفتر را چه کسی به ایشان هدیه داده است.
ایشان که چندی قبل در شهرری سخنرانی متوجه شد که پایگاه مردمیاش درجنوب شهر است ونه در شمال شهر
احمدی نژاد ولنجک نشین مبارک دوستان بهاری, آنهایی که کاری کردند احمدی نژاد از متن مردم فاصله بگیرد؛ ودل به کسانی ببندد که رهبری حتی آن را لایق معاون اولی هم نمیدانست.کاش محمود احمدی نژآد همان مردمی نژآد میماند و دیپلمات نمیشد, کاش به جریان موسوم به انحرافی دل نمیبست. کس متوجه میشد شمال شهر برای او و طرفدارانش نیست.
وحتی اگر قرار باشد؛دوباره به عرصه سیاست بازگردد تمام رایهایش از جنوب شهر است و در شمال شهر رایی ندارد.
کاش یکی به احمدی نژاد بگوید از شمال شهر به جنوب شهر نقل مکان کند؛ و اطرافیانش را یک پالایش اساسی بکند. وافراد مسئله دار از خود دور کند.
یاعلی