درد ودل یک جانباز با مجری ماه عسل
رزمنده مشهور لشکر 27 محمد رسول الله و شاعر اهل بیت نوشت : فعلا نمی خواهم به کوتاهی دولتی ها بپردازم اما برای مثال این نمونه را متذکر می گردم که دانشجویان ما باید الزاما نیچه ، فروید و گارسیا مارکز را بشناسند اما اهمیتی ندارد که تا امروز زندگی نامه ی سردارانی مثل علی هاشمی ، مهدی و حمید باکری ، حسین خرازی ، محمد جهان آرا و حتی سیدالشهدای دانشجویان حسین علم الهدی به کتابهای درسی دانشگاهی راه پیدا نکرده باشد .
جناب احسان علیخانی
سلام
می دانی چرا خاطرات سالهای حماسه و آتش اندک اندک کمرنگ می گردند تا به فراموشی سپرده شوند؟
دلایل مختلفی دارد که بعضی از آنها به مسئولین دولتی برمی گردد و بعضی هم به یادگاران سالهای حماسه که از نزدیک دستی بر آتش داشتند .
فعلا نمی خواهم به کوتاهی دولتی ها بپردازم اما برای مثال این نمونه را
متذکر می گردم که دانشجویان ما باید الزاما نیچه ، فروید و گارسیا مارکز را
بشناسند اما اهمیتی ندارد که تا امروز زندگی نامه ی سردارانی مثل علی
هاشمی ، مهدی و حمید باکری ، حسین خرازی ، محمد جهان آرا و حتی سیدالشهدای
دانشجویان حسین علم الهدی به کتابهای درسی دانشگاهی راه پیدا نکرده باشد .
اما بخشی که به یادگاران دوران دفاع مقدس برمی گردد دو علت اساسی دارد؛
اول این که فروتنی و تواضع بیش از حد مردان حماسه مانع بیان خاطراتی می
گردد که در آنها نقش اصلی را خودشان ایفاد می کردند و دوم این که بعضی
خاطرات آن روزها را برای نسل تازه نمی شود گفت .
چرا که نه تنها باور نمی کنند ، بلکه مهر دروغ گویی هم به خاطره گو می زنند یا در نهایت اگر باور کنند دیوانه خطابشان می نمایند .
آقای علیخانی
قصه ی هزار سال پیش نیست این که شهید بی سر روی سنگ غسالخانه دست دور گردن پدر می اندازد و او را به سینه می فشارد .
این که شهید مفقودالاثری به خواب مادر خود می آید و نشانی جای گم شدنش را
می دهد و بعد از تفحص آن نقطه پیدایش می کنند داستان عهد عتیق نیست که ممکن
است باورتان نشود .
آقای علیخانی !
کسی که برای عبور از میدان مین با همسنگر خود کشتی می گیرد دیوانه ست اما
نه دیوانه ای که تمیز خوب از بد را نمی داند ، بلکه دیوانه ی خدا .
جناب علیخانی !
از دیشب تا حالا خیلی دلم گرفته .
واقعا چرا وقتی برای نسل بعد از جنگ می گفتم ؛
فلانی و فلانی دو فرمانده گردان بودند که برای خط شکنی کشتی گرفتند تا برنده ی کشتی خط شکن باشد دیوانه تصورشان می کردند؟!
جناب علیخانی !
آیا کسی که برای باز کردن معبر روی میدان مین افتاده و غلت می زند دیوانه و مجنون است اما سوژه ی دیشبتان عاقل؟!!!
احسان عزیز !
دیوانه ای که خودش را فدا می کرد تا معبر را برای عبور گردان باز نماید
آنقدر عقلش می رسید که قبل از شهادت پوتین ، کلاه خود ، قمقمه و فانوسقه ی
خود را تحویل دوستانش بدهد تا سالم به دیگری برسند .
جناب علیخانی !
بد آموزی برنامه ی دیشب به کنار .
این که قهرمان پوشالی برنامه ی دیشب ارزش مطرح شدن نداشت هم به کنار .
اما وقتی می دیدم آنهایی که قهرمانان دفاع مقدس را دیوانه می پنداشتند دارند این قهرمان پوشالی را می ستایند آشفته می شدم .
احسان علیخانی !
حالا که مجالی برای خدمت داری بگرد پدری را پیدا کن که ایستاد و غلتیدن
فرزندش را بر روی میدان مین نظاره کرد ، البته اگر زنده باشد .
بگرد رزمنده ای را پیدا کن که سر مبارک برادرش را زیر آب فرو کرد و آنقدر
نگهداشت تا روح از بدن پاک او مفارقت کند اما فریادهایی که در اثر موج
انفجار می زد کمین را لو ندهد .
احسان علیخانی !
بگذار این را هم بگویم که من از "ماه عسل" درس های فراوانی گرفتم و متن
بالا فقط در اعتراض به یک برنامه نوشته شده و نگارنده قصد کوبیدن "ماه عسل"
را ندارد .
موفق باشی
ابراهیم سنایی